Showing posts with label Alain Resnais. Show all posts
Showing posts with label Alain Resnais. Show all posts

Friday 31 October 2014

Jacques Saulnier's sketches for The Life of Riley

The Life of Riley
The Life of Riley, Alain Resnais' last film, is the sublimation of all the visual ideas Renais ever explored, from his photography to his fascination with Louis Feuillade, comic strip books and American musical. Set in the Yorkshire countryside, the story takes place in four homes with four gardens - mostly gardens. Yet, when Resnais found it too difficult to raise money for the film, he decided to make it in the only way he knew, turning the shortcomings into the film's most charming features.

That's why and how Jacques Saulnier, the production designer of the film, came up with the idea of making the sets just out of hanging painted screens, wide sheets of colour plastics, and painted backdrop of a sunset in England --  everything more theatrical than theater. The images below are Saulnier's illustrations and design ideas for his 19th and sadly the last collaboration with Resnais.

Sunday 2 March 2014

On Resnais' Last: Life of Riley

این یادداشت کوتاه دربارۀ «آخرین فیلم» آلن رنه، زندگی رایلی، را در نمایشش افتتاحیه‌اش در فستیوال فیلم برلین نوشتم. حالا که دوباره به فیلم فکر می‌کنم بیش‌تر به این نکته ایمان می‌آورم که رنه آگاهانه غزل خداحافظی‌اش را کارگردانی کرده بود؛ فیلمی که با نمایی از مجسمۀ مرگ تمام می‌شود.

Mise en scène of Memory, Aesthetics of Silence


Ten Photographs by Alain Resnais


If a film director couldn’t make the film she or he wants to make, there are some other ways to retain the memory of the unmade film. The unrealized projects are often memorialized by writing detailed scripts, or sketches and drawings scenes, as with some of Eisenstein’s unfulfilled projects which came to life through his paper designs.

But if the art of photography, compared to written words and freehand drawing, is closer to cinema, then for some filmmakers it can more accurately capture moments of their desired projects than any other medium, mostly because of photography’s association with the realist mode of representation.

Alain Resnais belongs to the latter group, but his deep fascination with elements of time and space within a still photograph goes beyond a mere desire to document a project in progress—in his case, it becomes the very project itself.

Alain Resnais and Painting

آلن رنه و نقاشي
كتايون يوسفي
از اواسط دهه چهل میلادی، ساخت مستندهایی درباره هنر و هنرمندان در فرانسه رواج یافت و ژانری موسوم به «مستند هنری» (sur l’art) را شکل داد که تا سال‌های پایانی دهه شصت رونق داشت. هدف اصلی این فیلم‌ها، تفسیر آثار هنری با استفاده از تکنیک‌های سینما بود و فیلم‌ها روایت‌هایی تصویری درباره هنرمند، اثر و مراحل خلق آن ارائه می‌دادند. آلن رنه نیز در همین چهارچوب از سال 1947 ساخت مستندهایی درباره هنر را آغاز کرد. ابتدا یک مجموعۀ ده قسمتیِ صامت، به نام «دیدارها» درباره هنرمندان معاصر فرانسوی ساخت که در آن‌ها با بازدید از استودیوی هنرمندان به معرفی آثار آن‌ها می‌پرداخت. بعد از این مجموعه به بهانه نمایشگاهی از آثار وان‌گوگ در پاریس در 1948 سفارش ساخت مستندی درباره نقاشی‌های وان‌گوگ را گرفت. حاصل، فیلم کوتاه 16 میلیمتری‌ای بود که به خاطر استقبال قابل‌توجه از آن، بلافاصله نسخۀ سی و پنج میلیمتری آن نیز ساخته شد. استفاده نوآورانه او از قابلیت‌های سینما آن را تبدیل به یکی از بهترین نمونه‌های این گونه کرد و تبدیل به نقطه عطفی در فعالیت حرفه‌ای رنه شد.

Introduction to Alain Resnais (by Jonathan Rosenbaum)


گنج‌هاي پنهان شاعرِ عواطف و خاطره
جاناتان رُزنبام

آلن رنه بی‌گمان یکی از بزرگ‌ترین کارگردانانِ در قیدحیاتِ ماست و در عین حال، به دلایل مختلف، یکی از دشوارترين‌ها براي بررسي. او جهاني‌ترين چهرۀ موج نوی فرانسه بود، حداقل در فيلم‌هاي اولش (به خصوص هیروشیما عشق من، سال گذشته در مارین‌باد، جنگ تمام شده است، دوستت دارم دوستت دارم و پروویدانس) اما در ادامه به یکی از فرانسوی‌ترین کارگردانانِ فرانسوی بدل شد (نه فقط با نمونه‌های آشکاری مانند عموی آمریکایی من، استاویسکی، مِلو، همان ترانۀ آشنا، نه روی دهان و علف‌های وحشی بلکه حتی با فیلم‌هایی که از دست‌مایه‌های انگلیسی یا تا حدودي آمریکایی گرفته شده بودند، مانندِ می‌خواهم به خانه بروم، دود کردن، دود نکردن، ترس‌های خصوصی در مکان‌های عمومی). حتی قبل از این‌که به سراغ ساخت فیلم‌ بلند برود، بزرگ‌ترین فیلم‌‌های تاریخ سینما را در مورد استعمارگری و نژادپرستی (مجسمه‌ها هم می‌میرند)، اردوگاه‌هاي مرگ (شب و مه)، پلاستیک (ترانه استیرن) و کتابخانه (تمام خاطرات جهان) را ساخت. یکی از شخصی‌ترین کارگردانان مدرن است اما هرگز پای فیلم‌نامه‌های خودش را امضا نمی‌کند. همين‌طور مشهور است براي اين كه يكي از خجالتي‌ترين سينماگران تاريخ است، تا آن حد كه يك‌بار کلر دنی به من گفت رنه همیشه ترجیح می‌دهد خودش را پشت فیلم‌نامه‌نویس‌هايش پنهان كند. او یکی از بزرگ‌ترین منتقدان و مورخانِ سینماست؛ با این‌که هرگز هیچ اثر چاپ شده‌‌اي در اين زمينه نداشته است؛ به خصوص وقتي به خاطر بياوريم كه چطور درس‌هايي درباب هیچکاک و لويي فویاد در سال گذشته در مارین‌باد به ما مي‌دهد؛ يا دربارۀ ارنست لوبیچ در استاویسکی، و يا دربارۀ موزیکا‌‌ل‌های متروگلدوين‌مير در نه روی دهان و اين مثال‌ها را مي‌توان همين‌طور ادامه داد. اغلب این شاعرِ عواطف و خاطره‌ را با یک روشنفکر اشتباه می‌گیرند (شاید به این خاطر که فرانسوی است) یا از سورئالیست بودن او غافل مي‌مانند. اما قطعاً بخشی از پرمایگیِ فیلم‌هایش از آنجا می‌آید که جدا از زیبایی و احساسات نهفته در آن‌ها، بسیاری از گنجینه‌های ارزشمند آثارش پنهانند و به آسانی به چشم نمی‌آیند.



Resnais: A Life

مطلب زیر بیوگرافی آلن رنه از شمارۀ ویژۀ رنه در ماهنامۀ فیلم است که توسط من گردآوری شد. این بیوگرافی را کتایون یوسفی گردآوری کرده است.
 رنه: يك زندگي

آلن رنه کارگردان فرانسوی و یکی از چهره‌های مهم سینمای مدرن به حساب می‌آید. نام او با فرمالیسم و مدرنیسم گره خورده است و زمان و خاطره، کلمات کلیدی‌ای هستند که همواره در نقدها و توصیف فیلم‌هایش به کار می‌روند. او با بهره‌گیری از ادبیات، استفاده از ساختارهای روایی نو، فیلم‌برداری زنده و دلپذیر و تدوین‌های شاعرانه، خالق برخی از بحث‌انگیزترین و جنجالی‌ترین آثار در چند دهه اخیر بوده است. 

London by Resnais

London. Photo by Alain Resnais

Tuesday 25 December 2012

The 56th London Film Festival (October 2012)

گزارش پنجاه و ششمين فستيوال فيلم لندن
آزادي و اسارت
احسان خوش‌بخت

پاپ كورن
فستيوال فيلم لندن، در پنجاه و ششمين دورۀ خود، هنوز يكي از معتبرترين «جشنوارۀ جشنوارها»ست كه بهترين‌هايِ كن، برلين، ونيز و ساندنس را به اضافۀ نمايشِ افتتاحيۀ چند فيلم مهم اروپايي و انبوهي توليدات داخلي در يك دورۀ فشرده عرضه مي‌كند. اين سرمشقِ اغواكننده كه بهمني از انبوهِ فيلم‌ها و فيلم‌سازان است سرمشقي شده براي نمونه‌هاي مشابه مانند فستيوال فيلم تورنتو، اما از نظر تعداد فيلم‌هاي نمايش داده شده و تنوع آن‌ها لندن هم‌چنان در سينماي اروپا نمونه‌اي بي‌رقيب قلمداد مي‌شود.
امسال، كارگردانِ تازۀ فستيوال، خانم كلر استيوارت از استراليا، خواب ديگري براي لندن ديده بود. او اولاً قصد داشت وجهۀ كم‌تر مورد توجه قرارگرفته بازار فيلم را در اين شهر احيا كند كه به اين منظور هاروي وينستاين در شهر مي‌پلكيد و درباب اقتصاد فيلم سخن سر مي‌داد و تصميم ديگر او اضافه كردن بخش رقابتي براي فيلم‌هاي اول، فيلم‌هاي غيراول و آثار مستند بود كه جوايزش با نام بزرگان سينماي بريتانيا نام‌گذاري شده بود. البته تغيير كوچك ديگري هم دركار بود و آن دسته‌بندي فيلم‌ها بر اساس احساساتي كه فيلم‌ها بر آن بنا شده‌اند، مثل «جرأت»، «هيجان»، «خنده» و همين‌طور فيلم‌هاي كالت و فيلم‌هاي دربارۀ موسيقي كه اين دسته‌بندي‌ها جُز به سينماكشيدن دستۀ كوچكي از تماشاگران كه بخواهند با احساساتشان «بازي» شود كاركرد ديگري ندارند و حتي به نظر من جلوه پيش و پا افتاده‌اي به سينما مي‌دهند. عامه‌گرايي استيوارت پاسخ درخوري گرفت و امسال آمار بازديدكنندگان جشنواره 12 درصد بالاتر از سال گذشته بود. تيزر جشنواره كه دختر جواني را لميده بر صندلي قرمز سينما در حال بلع پاپ‌كورن شكار كرده بود مي‌توانست باعث آزار تماشاگراني شود كه با خودشان فكر مي‌كردند بعد از 56 سال حالا لندن بايد مدلي هاليووديِ را انتخاب كند (آيا تيزر فستيوال ديگري را مي‌شناسيد كه در آن پاپ‌كورن نقش داشته باشد؟). اما اگر واقعاً آن دختركِ تيزر جشنواره و احساسات مختلفي كه با بازيِ بد و آماتوري‌اش نشان مي‌داد باعث جلب 12 درصد بيش‌تر مخاطبان شده، نه تنها هيچ اعتراضي به استيوارت وارد نيست بلكه حتي بايد از او تشكر كرد.

Friday 24 July 2009

Dream Spaces of Alain Resnais



In Private Fears in Public Places (2006), once again Alain Resnais’ representation of architecture and space is marvelous. With exception of the opening shot, there is no outdoor scene in this film and the whole thing is happening in the beautiful flats, bars, and offices.
He suggests a new conception of space, at least in its cinematic terms, that lies in transparency and mobility of film spaces. His spaces are like a musical’s from late 1940s, open spaces divided with light and colors. There is no wall, and even no roof (there are shots from top of the flats, the same method Scorsese employed in Taxi Driver’s final scene), and in this “open” approach he finds the ability to connect the mental state of his character to the spaces and the overall mood of the film.
For me, the most striking moment appears in the first sequence of the film when Nicole (Laura Morante) notifies the real-estate broker (Andre Dussollier) about the strange way the owner has separated the apartment. And Resnais shows us the archaic ceiling that is cut in two by a narrow line of concrete. He suggests that we live in different houses but sometimes it seems we live in a house divided between us and the people that we know (or not know) and this crisscrossing lives, is the key theme of Private Fears in Public Places.
The use of cinemascope intensifies the presence of carefully designed interior spaces. According to Rosenbaum, this is only the third time Resnais has shot in scope, after his two most abstract and formally dazzling works, Le chant du Styrène (an industrial short film that was a source of inspiration for my own documentary about a batching plant ) and Last Year at Marienbad.
He shows sympathy with the pop culture and merges it -- in an obscure way -- to the most classics concepts of the art – like the inhabitants classic paintings on the walls.
It’s not strange that Jonathan Rosenbaum calls him “the last of the great Hollywood studio directors.” Because his language of filmmaking, in this case from architectural point of view, is more closer to classic masters of dream factory that to the contemporary directors or even the generation of modernists that he belongs to.
The dazzling opening shot, the only outdoor shot of the picture.

Textures
excellent use of CinemaScope


like a musical from 1940s


spaces divided with light and colors


There is no wall


Transparency of transforming spaces


The archaic ceiling: cut in half