Thursday 19 June 2014

Iranian Documentary Today

حرفه: مستندساز
سينماي مستند ايران هميشه از سينماي داستاني‌اش جسورانه‌تر و نوآورانه‌تر بوده است. درست است كه بسياري از اساتيد سينماي ايران مانند عباس كيارستمي، كامران شيردل و پرويز كيمياوي كارشان را با سينماي مستند آغاز كرده‌اند، اما براي آن‌ها معمولاً فيلم مستند سكويي براي رسيدن به سينماي داستاني بوده است. اما مستندساز امروز ايراني فيلم مستند را بيش از هرگونۀ ديگر سينمايي مي‌ستايد و ارج مي‌نهد. مستندسازان امروز ايران در سينماي مستند هستند، به خاطر خود سينماي مستند. سينماي مستند امروز ايران هم هدف است و هم وسيله.
مستند ايراني امروز دفتر خاطرات فيلمساز است؛ اتاق تاريك اعترافات اوست. در جامعه‌اي كه دربارۀ هرچيز در طول تاريخ مدرن صد ساله‌اش با خجالت حرف زده شده اين سينما صراحتي باورنكردني دارد. سينماي است با روحيه‌اي صلح‌طلب كه تشنه گفتگو با ديگران است. مصمم است كه تصوير مخدوش ايران را بازسازي كند، اما دربارۀ زواياي تاريك زندگي در ايران هيچ تعارفي نمي‌كند. احساسي كه در همه اين مستندها  وجود دارد بين تلاشي شجاهانه براي زندگي، خلق زيبايي و زنده نگه‌داشتن خوشي‌ها با ماليخولياي مهاجرت، جدايي، تنهايي و هراس از جنگ دوپاره‌ شده، اما سبك فيلم‌ها يكدستي‌اي دارد كه تنها مي‌تواند شاهدي باشد بر استقامت فرهنگي و تدوام روحيۀ سينمادوستي در يكي از سينمادوست‌ترين كشورهاي جهان.

يكي از تفاوت‌هاي عمدۀ سينماي مستند امروز ايران با مستندسازان پيش از انقلاب در تنوع سبك آن‌هاست. مستندسازان امروز تركيب پيچيده‌اي از تكنيك‌ها و سبك‌هاي سينمايي خلق كرده‌اند كه نظيري برايش در تاريخ سينماي ايران نمي‌توان پيدا كرد. از خيلي جهات، مانند توجه به اقليت‌ها، تصوير كردن مسائل زنان و ثبت گستردگي جغرافيايي يك كشور چندفرهنگي آن‌ها مسلماً از سينماي داستاني ايران چند گام جلوترند. از همه مهم‌تر اين‌كه در سينمايي اساساً تك‌جنسيتي، شاهد حضور خيره كننده و به مراتب تأثيرگذارتر زنان مستندساز هستيم كه مي‌تواند منعكس كننده روحِ مستند باشد كه هميشه ابزار بياني سركوب شده و فراموش شده بوده است.
با وجود تمام موفقيت‌هاي گذشته و امروز سينماي مستند ايران، اين سينما هنوز در داخل ايران ناشناخته و محروم باقي مانده است. تنها نوع تلويزيون موجود در ايران، تلويزيون دولتي، تمايلي به نمايش آثار مستندسازان ايراني ندارد و سينماها هم ترجيح مي‌دهند فيلم‌هاي داستاني و ترجيحاً پرفروش را به نمايش بگذارند. با آن‌كه كه مستندسازان براي ديده شدن آثارشان با مشكل مواجهند، هم‌چنان به ساخت فيلم ادامه مي‌دهند و موانع متعدد ذره‌اي از اشتياق آن‌ها براي تصوير كردن جامعۀ ايران نكاسته است.
وقايع سياسي و اجتماعي اخير ايران نشان داد كه هر ايراني، با دوربين موبايلش يك مستندساز خودانگيخته است و در شرايطي كه ثبت دگرگوني‌هاي فرهنگي ايران براي آدم‌هايي خارج از ايران تقريباً غيرممكن شده، اين مردم عادي هستند كه بار سنگين تصويرسازي را بردوش مي‌كشند و حقايق پيرامونشان را زير نگاهي سنگيني و مظنون ثبت مي‌كنند.
در اين ميان مستندسازِ ايراني اين تكه‌هاي پراكنده از تصاويري كه در فضاي مجازي پخش شده و هر كدام برشي از حقيقت است را نظم مي‌دهد و با روايتي كه تنها از نگاهي منتقد و تيزبين او برمي‌آيد به فيلم مستند تبديل مي‌كند. اين آثار هم بسيار شخصي هستند و هم انعكاسي از ناخودآگاه جمعي. در كم‌تر كشوري مستندسازان تا اين حد وظيفۀ رساندن صداي توده‌هاي مردم را به جهان به عهده گرفتند. در كمتر كشوري تا اين حد فرهنگ و شور خيابان‌ها با سرعت و انرژي و نگاه انتقادي مستندسازان در يك جا جمع شده تا خلاء تصويري دربارۀ آن كشور را پركند.
مستند ايراني امروز نمونۀ اعلاي خلاقيت هنري، تعهد اجتماعي و نبوغ در كاربرد رسانه‌هاي نوست.

No comments:

Post a Comment