Thursday 1 April 2010

Last Breakfast at Tiffany: Finding Mambo



آخرین صبحانه در تیفانی
امروز همه سینمادوستان استودیوهایی مثل مترو، وارنر، کلمبیا یا پارامونت را می‌شناسند و فیلم‌های مورد علاقه‌شان از سینمای کلاسیک آمریکا معمولاً به یکی از چند استودیوی بزرگ و معتبر آن دوران مربوط برمي‌گردد، اما آیا جز احتمالاً چند مورخ و چند خورۀ فیلم کسی اسم استودیوی کوچک و بی‌بضاعت «تیفانی» را شنیده است؟ از این اسم‌ها و استودیوهای فراموش شده در تاریخ سینمای آمریکا فراوانند و تازه استودیوهایی مانند «بلک لایون» (که اولین فیلم های بزرگ آنتونی مان آن جا ساخته شد) و «مونوگرام» (که گدار از نفس افتاده را ادای دینی به فیلم‌های ساخته شده در آن‌جا خوانده است) به واسطه کارگردان‌هایی که از آن بیرون آمدند یا اشاره‌هایی که توسط آدم‌های مشهور دیگر – مانند گدار – به آنها شد، اندک نامی به هم زده‌اند. اما تیفانی چطور؟
موضوع وقتی جذاب‌تر می‌شود که بدانیم در تابستان 1929 تیفانی اولین استودیویی بوده که دست به تهیه نخستین فیلم درام تمام رنگی تاریخ سینما زده است. تا آن زمان سه یا چهار فیلم موزیکال رنگی ساخته شده بود اما هنوز کسی جرأت پیدا نکرده بود تا رنگ را در یک درام کاملاً جدی هم امتحان کند. تیفانی هر چه در جیب داشتند داد تا شاید بتوانند مانند ریسک بزرگی که وارنرها دو سال قبل انجام دادند و تمام زندگی‌شان را روی فیلم ناطق گذاشته و جواب هم گرفتند، از این وضعیت دربیایند و تبدیل شوند به استودیویی طراز اول و در حد مترو یا وارنر.
اسم این پروژۀ عظیم که تبلیغ فراوانی برای آن کردند مامبا بود، داستانی که در مستعمره‌های آلمانی در آفریقا می‌گذشت و توسط آلبرت روگال کارگردانی شده بود. روگال 120 فیلم از 1921 تا 1954 ساخته که تقریباً همۀ آن‌ها فراموش شده‌اند. بازیگران فیلم یان هرشولت (بازیگر حرص اشتروهایم) و النور بوردمن (زن کینگ ویدور که در جمعیت شوهرش هم بازی کرده) بودند. فیلم‌برداری تکنی کالر توسط چارلز بویر انجام شده که بعدها چند وسترن مهجور باد بوتیکر در دهۀ 1950 را فیلم‌برداری کرد.
فیلم در 10 مارس 1930 روی پرده آمد و موفقیتی استثنایی نصیبش شد، اما با ورشکستگی تیفانی در 1932 که نتیجۀ بحران بزرگ اقتصادی بود، مامبا نیز برای همیشه به فراموشی سپرده شد. در 1939 برای ساخت فیلم خانه خراب کن بربادرفته صدها نسخۀ اصل نیترات فیلم‌های هالیوودی برای مشتعل کردن آتش سکانس آتش‌سوزی آتلانتا به کار گرفته شد (در حالی که خود دکورهایی که طعمۀ حریق شد متعلق به شاه شاهان سیسیل دمیل بود) و یکی از آن ها مامبا بود.
برای هشتاد سال داستان مامبا مانند داستان بسیاری از فیلم‌های دیگر تاریخ سینما تمام شده تلقی می‌شد تا این که امسال کسی در بخش یادداشت آزاد مدخل این فیلم در imdb نوشت که دو حلقه از فیلم را دیده است. این یادداشت مختصر و نه چندان قابل اعتماد پل برنان، کارشناس و متخصص سینمای صامت و ناطق‌های اولیه، را کنجکاو به تحقیقاتی بیشتر کرد تا این که از روی همین سرنخ ساده، کپی سالم و تمیز هر نُه حلقه فیلم در یکی از سینماهای دورافتادۀ استرالیا پیدا شد، ده کوره ای که آخرین ایستگاه نمایش فیلم‌های آمریکایی محسوب می‌شد و پس از این "آخرین ایستگاه در دنیا" دیگر لازم نبود فیلم به جای دیگری فرستاده شود و به همین خاطر می‌توانست در مجموعۀ شخصی صاحب سینما جاخوش کند یا این که طعمۀ آتشی دیگر شود.
فیلم در حال حاضر به سوئد منتقل شده تا یوناس نوردین، یک خبرۀ سینمای صامت، فکری برای گذاشتن صدای فیلم از روی دیسک (هنوز در آن زمان صدا به روی خود نگاتیو منتقل نشده بود و سینما در عصر ویتافون های RCA ویکتور به سر می‌برد) به روی تصاویر بکند و البته فقط چهار دیسک صدا (از نُه تا) پیدا شده است. کلیپ‌هایی از دو صحنه فیلم و داستان کامل این کشف در وبلاگ نوردین با نام talkeking وجود دارد.
مامبا آخرین صبحانۀ باشکوه استودیوی تیفانی بود و خدا می داند که چقدر از این فیلم‌های گم شده و فراموش شده در زیرزمین‌ها، انبارها و اتاقک‌های زیرشیروانی منتظر کشف شدند. مرمت فیلم‌های قدیمی و آماده کردن آن ها برای نمایش دوباره و ارائه به صورت دیجیتال که در همه جای دنیا پدیده‌ای جاافتاده، رایج و حتی یک تخصص مهم محسوب می شود، مطلقاً به ایران راه پیدا نکرده است. آن هم در حالی که به شهادت رأی گیری بهترین‌های عمر در شمارۀ 400، بیشتر توجه سینمادوستان معطوف به دورانی است که می توانیم آن را "گذشته" سینمای ایران بخوانیم، گذشته‌ای که از نظر کیفیت تصاویر به سرعت در حال محو شدن و از بین رفتن است.
احسان خوش‌بخت

No comments:

Post a Comment